80 نکته مهم دستوری ادبیات
نوشته شده توسط : سینا د.م
 

1-گاهی فعل مضارع بدون "می " و "ب" به کار می رود و برای تشخیص اخباری یا التزامی بودن آن باید به معنی توجه کرد. مثال: جمله که بینی همه دارد عوض = یعنی می بینی .

 

2-" نواقص" جمع ناقصه است به معنی ناتمام و ناکامل  . ولی " نقایص" جمع نقیصه است به معنای عیب و بدی ،خوی بد.
لذا به کار بردن اصطلاح " رفع نقایص" درست نیست . زیرا به معنی کامل کردن عیب هاست ولی کاربرد " تکمیل نواقص " به معنای کامل کردن چیزهای ناکامل است و صحیح می باشد.

3- واژه های تکراری قبل از قافیه ، ردیف محسوب نمی شوند و در اصطلاح بدیع ، به آن "حاجب" می گویند.
 

مثال :   الف)  ای کار گشای هر چه هستند               نام تو کلید هر چه بستند

           ب)  که جایی که دریاست من کیستم       گر او هست حقا که من نیستم

4-اگر واژه های تکراری آخر مصراع ها ،هم معنی نباشد ،ردیف نیستند و قافیه محسوب می شوند
 

مثال : الف) جوانی سر از رای مادر بتافت     دل در د مندش به آذر بتافت   

 

(که بتافت اولی یعنی سر پیچی کرد و بتافت دومی یعنی سوزانید )

 

ب) آتش است این بانگ نای و نیست باد         هر که این آتش ندارد نیست باد

 

( نیست باد اولی یعنی باد نیست   و نیست باد دومی یعنی الهی نابود شود)

 

5-کنایه ها  دارای ریشه ی فعلی هستند . مثال : دم به تله ندادن .       پشت پا زدن.
 

6-
نقطه  (.) وظیفه ی اصلی : توقف کامل و نام دیگر: ایست نما .
   ویرگول (،) وطیفه ی اصلی : توقف کوتاه و نام دیگر : درنگ نما .

   دو نفطه (:) و ظیفه ی اصلی : توضیح و تفسیر .
   گیومه "  " وظیفه ی اصلی : برجسته ساختن .   علامت پرسش ( ؟) وظیفه ی اصلی : پرسش.

    علامت خطاب یا عاطفه نما ،خط و نقطه (!) وظیفه ی اصلی : نمایاندن عاطفه .
    کمانک یا پرانتز (  ) وظیفه ی اصلی : توضیح .
    قلاب {  } وظیفه ی اصلی : افزایش.
    خط فاصله ( _ ) وظیفه ی اصلی : پیوند
7- در ماضی ساده ،سوم شخص مفرد ،شناسه ندارد.
 

8-در گذشته ،به جای "می" از "همی" نیز در ساختن ماضی استمراری یا مضارع اخباری استفاده شده است. مانند همی رفتم= می رفتم .

       9-تعداد پیشوندها نسبت به پسوندها کمتر است.
 

      10-ساخت سوم شخص مفرد ماضی استمراری بعضی از فعل ها با ساخت دوم شخص جمع همان فعل در مضارع اخباری یکسان هستندو باید در تشخیص آن دو از هم دقت کرد. مثال: می پرسید

 

11-   مهم ترین جزء جمله ، فعل است که معمولا در آخر آن قرار می گیرد. (قسمت گزاره ی جمله)

 

12-   گزاره در جمله خبر است و نهاد صاحب خبر.

 

13-   گاهی مفعول به همراه وابسته هایی استفاده می شود که در این صورت همان کلمه ی نخستین که اصطلاحا به آن هسته می گویند ،نقش مفعولی می گیرد و اگر تمام کلمات مربوط را مفعول به حساب بیاوریم ،اصطلاحا به آن "گروه مفعولی " می گویند.مثال : او کتاب ریاضی خود را برداشت. در این مثال "کتاب " نقش مفعولی دارد و کتاب ریاضی خود گروه مفعولی است.

 

14-   به نهاد فعل خاص فاعل هم گفته می شود. مثال : علی به باشگاه رفت. که علی فاعل و رفت فعل خاص می باشد.

 

15-   مفعول در جملاتی به کار می رود که فعلشان خاص باشد.

 

16-   " را " همیشه نشانه ی مفعولی نیست. گاهی در معنی "به" و "برای" و "از" به کار می رود.

 

مثال : خدا آن ملتی را سروری داد .     یا      مرزها را پاسداری کرده ام.

 

17-   ضمیرها هم می توانند نقش مفعولی در جمله داشته باشند.

 

18-   اجزای کمکی فعل های ماضی بعید ،نقلی و التزامی ،فعل ربطی محسوب نمی شوند.

        مثال: رفته است = فعل خاص

 

19-   مسند در جواب " چه جور + فعل ربطی "  و یا    " چگونه + فعل ربطی " به دست می آید. مثال : زهرا شاد است.

 

20-   اگر فعل های " است و بود " به معنای وجود داشتن و قرار داشتن " باشند ،ربطی نیستند و خاص محسوب می شوند . مثال : علی در خانه است.  که "است " فعل خاص می باشد نه ربطی .

 

21-   اگر " شد " به معنی رفتن باشد ،ربطی نیست و فعل خاص به حساب می آید.

مثال : خرامان بشد سوی آب روان.

 

22-   به نهاد فعل های ربطی ،" مسند الیه " نیز می گویند . مثال : هوا تاریک شد. که هوا در اینجا مسند الیه ،تاریک مسند و شد ،فعل ربطی می باشد.

 

23-   اصطلاحا در دستور زبان به موصوف و صفت ،ترکیب وصفی و به مضاف و مضاف الیه ترکیب اضافی می گویند.

 

مثال : باغ سرسبز : باغ ،موصوف، سرسبز، صفت و هردر ترکیب وصفی است.

 

نور خورشید : نور ،مضاف و خورشید، مضاف الیه و هردو ترکیب اضافی است.

 

24-   بدل معمولا میان دو ویرگول قرار می گیرد. مثال : من میهنم ،ایران زمین ،را دوست دارم.

 

25-   گاهی منادا ،بدون حرف ندا می آید و ما از طریق لحن سخن ،متوجه وجود منادا می شویم.

 

مثال : بچه ها ،گوش کنید.     یا      منتظران بهار ،فصل شکفتن رسید.

 

26-   ندا و منادا در شمارش جمله ها ،یک جمله به حساب می آید . بر همین اساس هر یک از مثال های بالا دو جمله هستند.

 

27-   بعضی وقت ها ،قسمت هایی از جمله ،حذف می شود تا جمله کوتاهتر و زیباتر شود.

 

مثال: ادب از که آموختی ؟ گفت: از بی ادبان . در شمارش جمله ها دقت کنید تا فعل هایی را که حذف شده اند ،در جمله ها محاسبه کرده و تعداد جمله ها را به صورت صحیح ،تشخیص دهید.

مثال : خدایا ،چنان کن سرانجام کار        تو خشنود باشی و ما رستگار             که 4 جمله است.

 

 

28-   گذرا به مفعول در فعل های خاص اتفاق می افتد و گذرا به مسند در فعل های ربطی (اسنادی) اتفاق می افتد.

29- اسم هایی که آخرین حرفشان "ه" غیر ملفوظ باشد ،به جای "ان" با "گان" جمع بسته می شوند و "ه" بیان حرکت حذف می شود. مانند فرشته        فرشتگان

 

 

30-   کلمه هایی که قبل از قافیه تکرار می شوند ،ردیف نیستند . ردیف فقط کلمه هایی است که بعد از قافیه عینا تکرار می شود و از نظر لفظ و معنی یکسان است.

 

31- در اسم هایی که صدای پایانی آنها " ا " یا "او" باشد، قبل از علامت جمع  "ان" ،"ی" افزوده می شود. مثال: دانا + ان = دانایان      یا  دانشجو+ ان = دانشجویان

32-   قالب شعری یعنی شکلی که قافیه ها به شعر می دهند و با توجه به نحوه ی تکرار قافیه ،شعرهایی با شکل های متفاوت ،به وجود می آید. تفاوت قالب ها علاوه بر چگونگی قافیه ی آنها ،به تعداد بیت ها و محتوا و وزن شعر هم مربوط می شود.

 

33-   وجه شبه ، معمولا از طرف دوم تشبیه (مشبه به) بهتر فهمیده می شود.

 

34-   ادات تشبیه و وجه شبه می تواند  در تشبیه حذف شود. مثال : کتاب است آیینه روزگار.

 

35-   اگر در نوشته یا شعر ،غیر انسان را منادا قرار دهیم ، آرایه ی تشخیص به کار برده ایم.

مثال : ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ؟    یا     ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی ؟

36-   پسوندهای " تر " و " ترین " کلمه را غیر ساده نمی کنند .

        مثال : کوچک تر = ساده       لذیذ ترین = ساده

 

37-   مراعات نظیر بیش از هر آرایه ی دیگر در شعر و نثر فارسی به کار رفته است و با عنوان تناسب هم از آن یاد می شود. مثال: بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت     برآید که ما خاک باشیم و خشت

 

38-   نام دیگر آرایه ی انسان نمایی ، تشخیص ،نام دیگر تضاد ،طباق و نام دیگر ضرب المثل ،تمثیل است.

 

39- فعل های (است،بود،شد،گشت و گردید) ومشتقات آنها در همه ی زمان ها و شخص ها ربطی هستند.

مثال: شود،نیست،نمی شود،بوده اید

 


40– تشدید پایانی یک کلمه ،هنگامی نوشته  و خوانده می شود که آخرین حرف آن کلمه ،ساکن باشد.
 

مثال : زهرا نسبت به دیگران ،بلند قد می باشد.       قد ٌ زهرا از همه بلند تر است.

 

41-در مواردی نهاد می تواند در وسط یا حتی انتهای جمله بیاید. (به خصوص در شعر )

 

مثال1 : دست در دامن مولا زد در                مثال 2 : به فرهنگ باشد روان تندرست

 

42-اگر نهاد ضمیر باشد ،آوردن آن اختیاری است . زیرا شناسه ،ما را از آوردن آن بی نیاز می کند.

 

مثال 1: با چشم ادب نگر پدر را   ( تو : نهاد )         مثال 2: زین گفته سعادت تو جویم ( من : نهاد )

 

43- برای یافتن کلمه یا کلماتی که نقش مفعول می گیرند ،به روش زیر عمل می کنیم:

چه چیز را (چه کس را ) + فعل خاص = مفعول  
مثال : خاله ات نامه نوشته است .      چه چیزی را نوشته است ؟ = نامه را
 

44- اگر "گشت و گردید " به معنی جست و جو کردن ،گردش کردن ،قدم زدن و چرخیدن باشد ،فعل خاص می باشد نه ربطی .

 

45- سه روش برای شناخت موصوف و صفت از مضاف و مضاف الیه :

 

الف) صفت را نمی توان جمع بست . 

ب) پس از مضاف الیه ، نمی توان " تر " اضافه کرد . اما پس از صفت ، می توان "تر " افزود.  

ج) با افزودن "است" به ترکیب وصفی ،جمله ی اسنادی ساخته می شود.

 

46- برای ساختن بعضی از کلمات مرکب و گسترش زبان  یا در شعر ها می توان از جابه جایی موصوف با صفت  یا مضاف با مضاف الیه استفاده کرد. 

مثال : کشاورز جهان دیده    =   جهان دیده کشاورز               برگ گل   =  گلبرگ 

 

47- گاهی هم از مضاف ،یک جزء وند ،حذف می شود ، تا این جابه جایی به زیبایی انجام پذیرد . مثال : بافته ی دست : دست بافت

 

48- مردم برای آن که مقصود خود را به کوتاه ترین صورت بیان کنند ،از ضرب المثل استفاده می کنند.

 

49- وجه شبه و ادات تشبیه می توانند از جمله حذف شوند.

 

  مثال : زندگی یک سفر طولانی است .   یا          دانش اندر دل چراغ روشن است.

 

50- بهترین نوع تشبیه آن است که از مشبه و مشبه به ، تشکیل شود. مثال : دریای خرد

 

51- اگر دو تک واژ آزاد داشته باشیم ،میانوند است اما مثلا در وا ژه های پهناور ،دو پسوند و پویایی سه پسوند و جابه جایی دو پسوند و یک میانوند داریم.

 

52-وندها اگر در ابتدای پایه بیایند ،پیشوند و اگر در انتهای واژه بیایند ، پسوند  و اگر در میان واژه باشد ، میانوند نام دارد.

 

53- نوحه ها و ترانه ها معمولا مصراع یا بیت ترجیعی دارند. (ترجیع بند)

 

54- برخی از فعل های لازم ( نا گذر ) با افزودن ( - اندن ) یا ( - انیدن ) به بن مضارع آنها ،متعدی (گذرا ) می شوند.

 

مثال : خواب (بن مضارع خوابیدن ) + اندن = خواباندن      یا     از مصدر دویدن = دواندن

 

55-یکی از راه هایی که به نوشته ی ما اعتبار و ارزش می بخشد ،استفاده ی به موقع از آیات و سخنان مشهور بزرگان است. چنان چه عین آیه یا قسمتی از آن را در نوشته ی خود بیاوریم در واقع آن آیه را " اقتباس " کرده ایم . ولی اگر سخن نویسنده ای را در ضمن نوشته ی خود به کار بریم ،به این شیوه ی سخن آرایی " تضمین " می گویند.

 

56- به کوتاه گویی و کوتاه نویسی ،ایجاز گفته می شود که مخالف اطناب است .

 

( ایجاز ،بیان معنی و مقصود با کم ترین واژه و کلمه است. )

 

57- شاعر برای رعایت وزن ،گاهی مجبور است کلمه هایی را مخفف کند .

مثال : فتاد – سحرگه – کاو

 

58- در گذر زمان برای واژه ،یکی از چهار وضعیت زیر پیش می آید .

 

الف) به علل مختلف از فهرست واژه ها حذف می شود و دیگر به کار نمی رود . مثل: سوفار – برگستوان- آزفنداک

 

ب) معنای قبلی خود را از دست می دهد و معنای جدید می گیرد. به عبارتی تحول معنایی می یابد.

 

 مثل: رعنا (احمق و نادان ) تماشا (با هم قدم زدن ) کثیف ( انبوه و متراکم ) مزخرف ( آغشته به زر و طلا )

 

پ)با همان معنای قدیم به حیات خود ادامه می دهد و به کار می رود. مثل : آب – گوشت- شادی- دیوار

 

ت) هم معنای قدیم را حفظ می کند و هم معنای جدید می گیرد . مثل: سپر که در قدیم وسیله ی دفاعی جنگی بوده و حالا قطعه ای از خودروهاست یا یخچال ،چاله های یخ طبیعی و لوازم خانه.

 

59- اگر دو بیت پشت سر هم آمده و معنی و مفهوم آنها وابسته به هم بود به آنها " موقوف المعانی " می گوییم.

 

60- اگر نویسنده ،شرح حال کسی را بنویسد ،به آن زندگی نامه یا بیوگرافی و اگر شرح حال خود را بنویسد ، اتو بیگرافی یا زندگی خود نوشت گویند.

 

61- سوم شخص مفرد ماضی ها (جز ماضی التزامی ) شناسه ندارد.

 

62- کلمه ها از جهت نسبت و ارتباط چند گونه اند:

الف) کلمات هم آوا و هم نویسه مثل شور و شور ،شیر و شیر ب) کلمات مترادف مثل علم و دانش

ج) کلمات متشابه (هم آوا) مثل حوزه و حوضه   د) کلمات متضاد یا مخالف مثل روز و شب 

ه) کلمات هم خانواده مثل حکیم- حکم – احکام – محکوم  

و) کلمات هم نویسه مثل شَکر و شکر   ز) کلمات چند تلفظی مثل آسمان و آسمان .

 
 

63- الهی نامه منظوم از عطار نیشابوری و الهی نامه منثور از خواجه عبدالله انصاری می باشد.

 

64- به زاویه دید سوم شخص ،دانای کل هم گفته می شود.

 

65- به داستان های رمزی و نمادین ،سمبلیک هم می گویند. مثال : داستان های منطق الطیر عطار نیشابوری .

 

66- انعام را که به معنی عطا و بخشش  و نعمت دادن است با انعام با (فتحه ی الف )که جمع نعم و به معنای چهارپایان است اشتباه نکنید.

 

67- علامت های اختصاری:   

ناجا : نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران      هما : هواپیمایی ملی ایران

 

 نزاجا : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران      شما چند مورد دیگر بیابید.

 

68- املای " باسمه تعالی " به همین شکل صحیح است نه ( بسمه تعالی )

 

69- فعل امر و نهی فقط دو ساخت یا صیغه دارد.

الف) دوم شخص مفرد    ب) دوم شخص جمع مثل برو     بروید  

 

70- تفاوت دوبیتی و رباعی در وزن آن است. هجای اول هر مصراع دو بیتی از یک حرف و حرکت ، ولی رباعی از دو یا سه حرف تشکیل شده است.

 

71- اگر بخواهیم انواع شعر را از نظر تعداد ابیات بررسی کنیم نمودار آن به صورت زبر خواهد بود.

 

مفردات و تک بیت ها -- دوبیتی و رباعی ---چهار پاره ----قطعه----غزل------قصیده----مثنوی

 

72- قافیه از ضروریات شعر است و باید در شعر بیاید . اما ردیف از اختیارات شعر و شاعری است.

73-- علامت های جمع "ها" و "ان" کلمه را غیر ساده نمی کنند .

     مثال :درختان = ساده        کتاب ها = ساده

 

74- بعضی از بیت ها دو قافیه دارند که اصطلاحا ( ذو قافیتین ) یعنی صاحب دو قافیه نامیده می شوند. مانند بیت الف بالا و این بیت

 

 گلاب است گویی به جویش روان     همی شاد گردد زبویش روان

 

که بیت ردیف ندارد و جویش و بویش قافیه اولی و روان و روان قافیه های دوم هستند .

 

 روان اول به معنی جاری و دومی روح و روان می باشد.

 

75- شعر آزاد یا نیمایی ،وزن و آهنگ و قافیه دارد. تفاوت آن با شعر سنتی در جایگاه قافیه و طول مصراع ها می باشد.

 

شعر سپید ،آهنگ دارد ولی وزن و قافیه ندارد.  موج نو را بهتر است که نثر شاعرانه قلمداد کنیم تاشعر . نثری است که از خیال سرچشمه گرفته است.

 

76-حروف ( تا و چون ) گاهی حرف اضافه و گاهی حرف ربط است.

 

"تا" ، اگر به معنی فاصله ی مکان یا زمان باشد ، حرف اضافه است و اگر دو جمله را به هم ربط دهد حرف ربط است.

 

" چون" در معنی مثل و مانند، حرف اضافه است . مانند : "  گل به صحرا در آمد چو آتش  "

 

77- " این " و " آ ن " هر گاه همراه اسم بیایند ، صفت اشاره هستند و اگر همراه اسم نباشند ،ضمیر ند و در جمله نقش می پذیرند.

 

78- اسم خاص ،جمع بسته نمی شود . بیشتر اسم جمع ها ، جمع بسته می شوند.

 

79- اصطلاح تجزیه ، زمانی به کار می رود که ما یک اسم را کاملا بررسی کرده باشیم . یعنی از نظر نوع اسم ، ساده و مرکب بودن ، عام یا خاص بودن ، نکره یا معرفه بودن ، مفرد یا جمع بودن

 

80- همزه ی ساکن پایانی کلمه های ممدود عربی  که حرف آخرشان الف است در تلفظ فارسی زبانان حذف می شود. مثل ابتدا - انتها - انبیا- شهدا - املا - انشا صحرا

   
     سه نقطه : ( . . .) وطیفه ی اصلی : کلمات حذف شده



:: بازدید از این مطلب : 2101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 9 فروردين 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: